اگر دنیا اینطور باشد که انسان ها در طول دوره‌ی زندگی شان به طور عادلانه از فرصت های مختلف برخوردا نمی‌شوند که البته فکر می‌کنم اینطور است، آنوقت هیچ چیزی عادلانه نیست.

اخیرا خیلی کم از خانه بیرون می‌روم، و هربار که بیرون می‌روم دیدن آن حجم از فقر من را متعجب می‌کند. نه اینکه بگویم خیلی آدمی هستم که دلسوز و انسان‌دوست هستم، اما واقعا دو سوال برایم حل نمی‌شود. یک اینکه چرا باید انقدر فرصت ها ناعادلانه بین انسان ها توزیع شود؟ و دوم آنکه چگونه ما انسان ها انقدر به دیدن فقر عادت کرده ایم؟ و یک سوال دیگر هم وجود دارد. میشود راه‌ حلی پیدا کرد؟؟؟

دیدن فقر، دیدن اینکه انسان ها انقدر از انسانیت و حقیقت فاصله گرفته‌اند، و دیدن اینکه این جزئی از زندگی خودم‌ هم هست. اینها واقعا من را آزار می‌دهند.

قبلا یک سری توضیحات و تفاسیر داشتم که دنیا عادلانه است. اما الآن شک دارم‌ که آن تفاسیر واقعا درست باشند. انگار آدم میخواهد با این توجیح ها خودش را آرام کند.

آیا واقعا نظریات داروین درمورد ما هم صدق می‌کند؟ انتخاب طبیعی از میان انسان ها هم انتخاب می‌کند؟ (از لحاظ توزیع فرصت!)

چی شد که دیدن فقر انقدر عادی شد؟

همه چیز از قبل تعیین شده؟

انگار دوست داشتنی هستم.

ها ,دیدن ,انسان ,هم ,واقعا ,اینکه ,انسان ها ,ها انقدر ,دیدن فقر ,دیدن اینکه ,من را

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

شمعدونی نِوِشت تماشاگر خرید اینترنتی خرما در هوای عدالت سنترال فایل صفر فروشگاه اینترنتی پوشاک زنانه خبرگزاری ورزشی استقلال نیوز